آمارها نشان دادهاند که کتک زدن کودکان در جوامع مختلف، تاثیرات بسیار بد و مخربی بر روی آنها داشته و در بزرگی میتواند این کودکان را تبدیل به انسانهایی جامعه گریز و یا مجرم کند. پس والدین بایستی اصول صحیح در تنبیه را فرا گرفته و از روشهای غلط بهشدت پرهیز کنند.
حال در این مقاله قصد داریم تا به شما ابتدا اصول اشتباه را گفته و سپس به سراغ راههای صحیح برویم.
اگر فقط بخواهیم فهرستوار مروری بر عواقب تنبیه جسمانی و یا کتک زدن بچهها بیندازیم، موارد ذیل قابل ذکرند:
۱) تنبیه جسمانی خیلی زود اثر آگاهکننده خود را از دست میدهد یعنی بچهای که کتک میخورد خیلی زود بی تفاوت (Desensitized )میشود.
۲) مجازاتگر که در غالب موارد مادر و پدر طفل هستند، مجبور است هر بار بر شدت آن بیافزاید که طفل از مجازات دچار ترس و اضطراب گردد و دیگر، عمل بد خود را تکرار نکند یعنی هدفی که تنبیه کننده به دنبال آن است.
۳) در اثر این تشدید مجازات در اکثر موارد مجازاتگر عنان اختیار را از دست داده و لطمات شدیدی در حین حمله خشم برطفل وارد میسازد که همان معنای سواستفاده جسمی (abuse Physical) را زنده کرده و در نتیجه در بسیاری موارد بچه آنچنان صدمه خواهد دید که دیگر قابل جبران نخواهد بود (مانند خونریزیهای جمجمه ، شکستگیها، سوختگیها، فلج و عقب افتادگی عقلانی و صدها مصیبت دیگر) و یا به مرگ طفل خواهد انجامید. آنچنان که آمار بسیاری کشورها حاکی از حوالی ۴۰۰۰- ۱۰۰۰۰ مورد مرگ در سال، در نتیجه Physical abuse است (که در اکثر موارد نادیده گرفته شده و به حساب مرگهای اتفاقی گذاشته میشود).
۴) طفل کتک خورده از زمان طفولیت میآموزد که راه حل مشکلات منازعه و ابزار خشم به دیگران است (قانون Child abuse = نسل Abuser نسل More abuser از خود بر جای میگذارد ).
۵) پایین آمدن اتکا به نفس ( Poor self esteem ): من بچه هستم، من کسی نیستم، من لیاقت ندارم مفاهیمی است که با رشد روند تفکری در ذهن طفل ایجاد شده و خود را پایینتر از دیگران خواهد پنداشت زیر مکرراً در حین کتک خوردن این جملات را از دهان والدین خود شنیده است.
۶) معنانی انتقام (Revenge) بهجای آگاهی و عبرت در ذهن وی شکل میگیرد و باعث میشود بر منفی کاری خود بیافزاید. طفلی را کتک میزنند که برادر و خواهر شیرخوار کوچک خود را اذیت نکند، در اینصورت مسلم بدانید که این موجود را که باعث کتک خوردنش شده است زیرزیرکی و بیشتر از سابق اذیت خواهد کرد.
۷) عدم اعتماد به دنیا (loss of trust): بالاخص در شیرخوارانی که در زیر یک سالگی از والدین کتک میخورند و یا با خشم با آنان رفتار میکنند (مثلا مادرانی که شیرخواران بدخلق و نقنقی را به شدت تکان داده و یا روی بالش پرت میکنند ) معنای دنیا = مکان نا امن شکل می گیرد. زیرا مجازات از سوی افرادی اعمال شده است که اولین مراحل اتکاء و اعتماد را در انسان شکل میدهند یعنی مادر و پدر.
اگر بخواهید عواقب جسمی و روحی تنبیه جسمانی را برشماریم صدها کتاب و مقاله هم بهجایی نخواهد رسید و فقط ذکر میکنیم که ایجاد افسردگی، فرار از مدرسه، فرار از منزل، روی آوری به فحشا و اعتیاد ( در سنین بالاتر و بالاخص نوجوانی )، شکستهای شغلی، بزهکاری و اعمال ضد اجتماعی و خلاف قانون و رخدادهای بالاتر و طلاق در خانواده افراد مورد آزار قرار گرفته شده (Abused)بهعنوان مشتی از خروار قابل ذکرند.
اما هرگاه شما با این والدین مجازاتگر بحث کنید، خواهید شنید: آقا شما دستی از دور بر آتش دارید، باور کنید از نصیحت و قربان صدقه و جایزه و تهدید و داد زدن و غیره هر کاری که بگویید کردهایم و دست آخر مجبور شدیم که کتکش بزنیم. چقدر بگوییم برادر کوچکت را اذیت نکن، تو آقا شده ای و او کوچک است، چقدر داد بزنیم توپ را به دیوار نزن یا ( در مورد اطفال در سنین مدرسه ) چند بار جلوی ناظم و معلم خجالت بکشم و قول بدهم در مدرسه شیطنت نخواهد کرد و باز هم ما را به آنجا بکشد، آیا شما راه دیگری بجز کتکزدن به ذهنتان میرسد؟
امروزه یکی از منسوخترین روشهای تربیت کردن اطفال کتکزدن یا Physical punishment است ولی اگر از ما سوال فوق فوق پرسیده شود که آیا شما راه بهتری از کتک زدن می شناسید؟ بله ما راههای بهتر و عملیتر و موثرتری میشناسم.
روشهای صحیح در تنبیه کودکان
۱) سعی کنید طبع و مزاج یا همان خلق و خوی طفل خود را (Temperament) بشناسید: بعضی بچهها در مقابل گرسنگی و یا سر و صدا و یا هرگونه تغییر فیزیکی، بیش از سایر اطفال حساسیت نشان میدهند و اینها گروه کودکان دشوار (Difficult Temperament children) هستند. وعدههای غذای این اطفال و حتی دفعات شیر خوردن آنان در زمان شیرخوارگی باید مکرر و نزدیکتر باشد. بهعلاوه میزان سر و صدای منزل ازجمله صدای رادیو و تلویزیون را باید بسیار کوتاه نمود و در اینصورت از بدخلقی و خشم آنان کاسته خواهد شد.
۲) گاهی اوقات پدر مادر ممکن است دچار مشکلاتی مانند اختلال کنترل تکانه باشند یعنی جزو افرادی هستند که نمیتوانند غرایز و منجمله خشم خود را کنترل کنند(Control disorder impulse. در اینصورت طرف مقابل رل میانجی را بر عهده خواهد داشت و هنگامیکه علایم از کوره در رفتن را در همسر خود درک میکند، باید به نحوی فعالتر نگهداری طفل را برعهده گیرد تا وی خونسردی خود را بدست آورد.
۳) پدر و مادر باید در ایجاد انضباط در طفل به نحو یکسان حرکت کنند. هنگامیکه طفل عملی ناهنجار انجام میدهد باید هر دو یک جور قیافه بگیرند و گرنه اگر طفل، مثلا شیئی را پرت کرده یکی عصبانیت نشان داده و دیگری لبخند بزند مسلماً عمل خطا، تکرار خواهد شد.
۴) موثرترین و بحرانیترین زمان ایجاد انضباط در اطفال بین یک و نیم تا سه سالگی است که معنای Yes و No در آنان شکل میگیرد، بهترین واکنش بهعمل خطا مانند پرت کردن اشیا و کتکزدن و هلدادن اطفال، ابراز قیافهای اخمو، عصبانی و احیانا با صدای بلند (نه در حد داد زدن) خطاب کردن اوست و بالعکس در مورد اعمال خوب مانند بازی با دیگران و دادن اشیاء به والدین (به قصد کمک) پاسخ با آوای دلنشین و ملایم و لبخند مناسب خواهد بود.
۵) به قصد رهایی از دست جیغزدن طفل سعی در برآوردن خواسته وی به نحو فوری نماییم. مثلا اگر طفل مکررا پا به زمین کوبیده و یک شیء خطرناک یا شکستنی (هرگز نباید) را درخواست مینماید و یا میخواهد خوراکی دلخواه خود را در ساعت نامناسبی بدست آورد، نباید تسلیم وی شده و مطابق خواسته او رفتار نماییم. زیرا در اینصورت الگوی نامناسب رفتاری ایجاد شده و حل مراحل بعدی را با مشکل خواهد نمود.
۶) اصل تربیت رفتار بالینی بر مداومت و تکرار استوار است.طفل باید درک کند که اگر صد بار هم از صندلی بالا رفته و بخواهد چیزی را از بلندی بردارد که نامناسب است دویست بار او را پائین میآوریم.
۷) هرگاه پدر و مادر خود را عصبانی حس میکنند باید بلافاصله هر وسیلهای که در دستشان است بر زمین بگذارند. اکثر صدماتی که در طی مراحل خشم بر اطفال وارد میشود ناشی از ابزار و وسایل مانند کمربند و خط کش و امثالهم میباشد.
۸) فرق رشوه و جایزه: هیچگاه نباید خوراکی یا شیء دلخواه را پیشاپیش به طفل بدهیم که او قول بدهد بچه خوبی باشد. این روش در رفتار درمانی مطرود شناخته شده است.
۹) نباید کودک را بخاطر عملی زشت در حضور دیگران خجالت بدهیم (Demeaning) زیرا این روش نوعی سوء رفتار به حساب میآید.
۱۰) هرگز نباید به دلیل عملی بد یا سستی در انجام وظایف، خواهر و برادر و اطفال دیگر را به رخ او بکشیم زیرا این کار هم ،اتکاءبهنفس وی را پائین میآورد.
بچه های بیش فعال(Hyperactive) از مفعولین و قربانیان درجه اول کتکخوردن میباشند و اثبات گردیده است که هرچه بیشتر آنان را در معرض محیطهای باز مانند پارک قرار دهیم از میزان پرتحرکی مخربشان کاسته شده و رفتار مناسبتری بروز خواهند داد.
ممکن است یک پدر و مادر افسرده، شیطنت طبیعی بچه را نافرمانی و بیادبی تلقی نمایند و در نتیجه او را بهدلیل بیحوصلگی خودشان کتک بزنند. افسردگی جرم و جنایت نیست بلکه یک بیماری قابل درمان است که درمان آن ناجی والدین و طفل خواهد بود.
نتیجه گیری
توصیههای فوق، قطرهای از دریای رفتار درمانی است و فقط بدان جهت ذکر گردید تا به والدین بگوییم: بله واقعاً روشهای قاطعتر و بهتری از کتکزدن میشناسیم که بتواند یک انسان با شخصیت سالم و بهنجار تحویل اجتماع دهد و نه یک موجود ضد اجتماع و انتقامجوی سوءاستفادهگر! ملاحظه میفرمایید که در قرن بیست و یکم پدر و مادر میتوانند با قیافههای خشن و اخمکردن و دور شدن موقت از کنار اطفال پرخاشگر و عصبانی و نهایتاً چند دقیقه قرار دادن وی در یک اتاق در بسته و بهنحو اخری با دو انگشت به پشت دست زدن بسیار موفقتر باشند تا با کتک زدن طفل.