مطالعات اخیر نشان دادهاند که میزان شیوع بیماری افسردگی در میان جنسیتهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. زنان بیش از مردان احساس افسردگی اساسی را تجربه میکنند. افراد صرفنظر از نژاد و قومیت خود در معرض بروز افسردگی قرار دارند. یک پژوهش بزرگ انجام شده در سال ۲۰۱۷ نشان داد که این اختلاف جنسیتی در سن ۱۲ سالگی نمود پیدا میکند و ریسک بروز افسردگی در دختران و خانمها حدودا ۲ برابر آقایان است.
در مطالعات مربوط به نقش جنسیت در ابتلای انسان به افسردگی، چندین فاکتور خطرزای احتمالی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در ادامه به بررسی این عوامل میپردازیم:
اختلافات هورمونی
با توجه به اینکه نقطه اوج آغاز اختلالات افسردگی در خانمها با سنین باروری آنها (بین ۲۵ تا ۴۴ سال) همزمان است؛ لذا عوامل خطرزای هورمونی احتمالا نقش مهمی در بروز افسردگی ایفا میکنند. اکنون مشخص شده که هورمونهای استروژن و پروژسترون بر عملکرد سامانههای انتقالدهنده عصبی، غدد درونریز و سیستمهای تنظیمکننده خلقوخو تاثیرگذار هستند. زنان طی چرخه قاعدگی خود میتوانند دچار اختلالات خلقی شوند. اختلال دیسفوریک پیش از قاعدگی نوعی اختلال خلقی است که با علائم افسردگی ظاهر شده و پیش از آغاز دوره قاعدگی بروز پیدا میکند. این موضوع نشاندهنده رابطه میان هورمونهای جنسی زنان با خلقوخوی آنها است.
با شروع یائسگی اگرچه خطر ابتلا به افسردگی کاهش پیدا میکند؛ اما در مراحل اولیه شروع یائسگی، خطر شروع افسردگی اساسی افزایش خواهد یافت. سایر فاکتورهای هورمونی موثر در بروز افسردگی زنان از عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- آدرنال (HPA) و غده تیروئید ناشی میشوند.
تفاوتهای اجتماعی
محققان دریافتهاند که تبعیضها و تفاوتهای جنسیتی در جامعه میتوانند در بروز افسردگی موثر باشند. بهطور کلی دختران در مقایسه با پسران اجتماعیتر بوده و در برابر رفتارهای دیگران حساس هستند. در مقابل پسربچهها غالبا در جهت تقویت خودکفایی و استقلال خود تشویق میشوند. در فرهنگ امروزی جامعه، مردان بایستی بر احساسات خود غلبه نموده و سرسخت باشند. به باور محققان این موضوع باعث میشود که افسردگی در مردان با علائم متفاوتی نمایان شود.
- نقشهای اجتماعی
متاسفانه در جامعه امروز این تئوری حاکم شده که زنان بایستی بهعنوان مادران خانهدار نقشآفرینی کنند و پذیرش مسئولیت در اجتماع را کمارزش بدانند. زنان شاغل در خارج از خانه نیز احتمالا با تبعیض و نابرابری شغلی مواجه میشوند و یا میان نقش خود بهعنوان همسر، مادر و شاغل احساس تعارض میکنند.
نقشآفرینی اجتماعی و نحوه برخورد مردم با جنسیتهای مختلف به نوبه خود استرسآور بوده و برای سلامتی انسان مضر است. محققان دریافتهاند که بقای چنین فرهنگی در جامعه از نظر سلامت عمومی به سود مردان تمام خواهد شد.
- سبک مقابله
مطالعات نشان میدهند که زنان هنگام مواجهه با مشکلات از شیوهای احساسیتر و هیجانیتر استفاده نموده و غالبا مسائل را در ذهن خود حل و فصل میکنند؛ در حالیکه مردان اکثرا بر روی مشکلات تمرکز بیشتری دارند و برای فراموش کردن آنها از تکنیکهای مقابلهای انحراف افکار بهره میگیرند. سیستم تقابل هیجانی احتمالا شدت بروز علائم افسردگی را افزایش داده و به آسیبپذیری بیشتر زنان در مقابل این بیماری دامن خواهد زد.
وقایع استرسآور زندگی
شواهد نشان میدهند که زنان در طول دوره زندگی خود احتمالا وقایع استرسآور بیشتری را تجربه میکنند و در مقایسه با مردان، حساسیت بیشتری از خود نشان میدهند. تمایل دختران نوجوان برای گزارش اتفاقات منفی زندگی در مقایسه با پسران بیشتر است. این رویدادها معمولا با نحوه تعامل آنها با والدین و دوستانشان مرتبط بوده و سطوح بالاتری از استرس را به دختران منتقل میکند.
مطالعات انجام شده روی زنان بزرگسال نشان داده است که زنان معمولا هنگام مواجهه با یک رویداد استرسآور در زندگی دچار افسردگی میشوند؛ به گونهای که اکثر آنها ۶ ماه پیش از بروز افسردگی عمده یک واقعه استرسزا را تجربه نمودهاند. با اینحال نرخ شیوع افسردگی در سراسر جهان تقریبا ثابت است؛ پدیدهای که نشان میدهد تاثیرات بیولوژیکی بیشترین نقش را در بروز افسردگی ایفا میکنند و عواملی نظیر وضعیت اقتصادی، تحصیلات، نژاد، رژیم غذایی و فرهنگ جامعه در طیف عوامل ثانویه طبقهبندی میشوند.
تفاوتهای تشخیص
محققان بر این باورند که زنان احتمالا بیش از مردان مایل به کمک گرفتن از سایرین هستند و شرایط و علائم روانی خود را با شیوهای متفاوت گزارش میدهند؛ لذا نرخ تشخیص افسردگی در زنان نسبت به مردان بهمراتب بیشتر است. برخی تحقیقات انجام شده نشان میدهند که مردان نهتنها علائم افسردگی را با شیوهای متفاوت از زنان تجربه میکنند؛ بلکه علائم این بیماری در بسیاری از مردان تشخیص داده نمیشوند. گرایش به عصبانیت، تحریکپذیری، اختلالات خواب و سوء مصرف مواد مخدر در بسیاری از مردان قابل مشاهده است. همچنین به احتمال فراوان آنها علائم افسردگی را بهعنوان نوعی استرس و نه احساس غم و اندوه توصیف میکنند.
در واقع پژوهش منتشر شده در نشریه روانپزشکی JAMA نشان داد که با سنجش علائم افسردگی بر اساس این رفتارهای اصطلاحا مردانه، نرخ ابتلا به افسردگی در مردان نسبت به زنان کمی بیشتر بود (۲۶.۳ درصد برای آقایان در مقابل ۲۱.۹ درصد برای خانمها).
جمعبندی
افسردگی نوعی وضعیت روانی پیچیده بوده و فاقد یک دلیل ساده و مشخص است. پژوهشهای اخیر نشان میدهند که تفاوتهای بیولوژیکی میان زن و مرد به خوبی تفاوت میان نرخ ابتلای آنها به افسردگی را توضیح میدهد. هنجارهای فرهنگی، نقشهای جنسیتی و عدم تشخیص افسردگی در مردان نیز در چنین اختلافی تاثیرگذار هستند.