کودکان و جوانان میتوانند با طیف وسیعی از مشکلات روانی، عاطفی و رفتاری از جمله اختلالات رفتاری مختلکننده (DBD) مواجه شوند. اختلالات رفتاری مختلکننده گونهای از شرایط روانی هستند و به چند شاخه مختلف شامل اختلالات هدایتی (CD) و اختلال مخالفت جسورانه (ODD) تفکیک میشوند. این اختلالات معمولا در کودکان پیشدبستانی و طی سنین مدرسه قابل رویت هستند. بهعنوان مثال اکثر کودکان بهویژه کودکان نوپا در دورههای زمانی کوتاه رفتارهای شیطنتآمیز و خرابکارانه از خود بروز داده و وسایل محیط پیرامون آسیب میرسانند. با اینحال بروز رفتارهای مخرب کودکان در دورههای زمانی طولانی برای والدین یا پرستاران آنها بسیار چالشبرانگیز خواهد بود. چنین رفتارهایی با توجه به سن و سطح رشدی کودک احتمالا غیرطبیعی بهنظر میرسند؛ لذا بهعنوان یک اختلال رفتاری در نظر گرفته میشوند.
تحقیقات اخیر نشان میدهند که اختلال مخالفت جسورانه غالبا به اختلالات هدایتی منجر میشود. هر یک از اشکال اختلال رفتاری مختلکننده دارای طیف گوناگونی از علائم، دلایل و روشهای درمانی منحصربهفرد هستند.
اختلال مخالفت جسورانه
افرادی که دچار اختلال مخالفت جسورانه هستند؛ غالبا رفتارهای خصمانه، تدافعی و نافرمانی را برای مدت زمانی طولانی از خود بروز میدهند. بر اساس معیارهای علمی تشخیص اختلالات روانی، الگوهای رفتاری ناپسند یا خلقوخوی تحریکپذیر بایستی برای مدت حداقل ۶ ماه در مبتلایان به اختلال ODD مشاهده شوند. بعلاوه افرادی با این شرایط احتمالا با اشخاص قلدر مشاجره نموده و رفتاری کینهتوزانه از خود نشان خواهند داد. همچنین این افراد در توجیه رفتارهای نادرست خود دیگران را مقصر قلمداد میکنند.
اختلال رفتاری
اختلال رفتاری با الگوهای رفتاری تکراری قابل تشخیص است. این رفتارها با قوانین متناسب با سن در تضاد بوده و حقوق اساسی دیگران را نقض میکنند. محققان معتقدند که به منظور تشخیص بیماری اختلال سلوک، رفتارهایی نظیر فرار از مدرسه یا خانه، آسیب زدن به اشیاء و پرخاشگری نسبت به انسان و حیوانات بایستی بهصورت مکرر مشاهده شوند.
سببشناسی اختلالات رفتاری مختلکننده
تحقیقات اخیر نشان میدهند که ابتلا به اختلالات رفتاری بر طیف گستردهای از فاکتورهای روانشناختی و بیولوژیکی تاثیر میگذارد.
فاکتورهای مرتبط با والدین
تحقیقات اخیر نشان میدهند که والدین و محیط خانواده در شروع اختلالات رفتاری مختلکننده موثر هستند. بهعنوان مثال تجربه سناریوهای سوء استفاده در منزل ریسک ابتلای کودک به اختلال DBD را افزایش میدهد. بعلاوه عدم وجود ساختار منسجم خانوادگی، پرخاشگری جسمی یا کلامی والدین نسبت به کودک و سوء مصرف موادمخدر در میان اعضای خانواده احتمالا موجب شکلگیری ناسازگاری رفتاری در کودک میشوند.
فاکتورهای مرتبط با مدرسه
بزرگ بودن اندازه کلاس به معنای افزایش تعداد دانشآموزان است. این پدیده موجب میشود تا کودک در ازای رفتارهای مفید خود در کلاس بازخوردهای مثبت محدودتری را دریافت نماید.
عوامل بیولوژیکی
تحقیقات اخیر از نقش عوامل بیولوژیکی در شروع اختلالات رفتاری مختلکننده حکایت دارند. سطح هورمون تستوسترون در افراد دارای علائم DBD احتمالا نسبت به اشخاص عادی بالاتر است. مقادیر بالای این هورمون در تشدید رفتارهای پرخاشگرانه موثر خواهد بود. بعلاوه برخی محققان ادعا میکنند که میان فاکتورهای ژنتیکی و اختلالات رفتاری نوعی ارتباط وجود دارد؛ زیرا افرادی که والدین آنها رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه از خود نشان میدهند؛ احتمالا همان شیوه رفتاری را دنبال خواهند کرد.
عوامل عصبی
در برخی افراد مبتلا به اختلالات رفتاری مختلکننده، افزایش سطح پرخاشگری احتمالا با صدمات عصبی ناشی از تشنج یا آسیبدیدگی مغز مرتبط خواهد بود. از این گذشته اکنون تحقیقات زیادی در زمینه نمایش تفاوتهای ساختاری مغز در مبتلایان به اختلال ADHD در حال انجام است.
ابتلای همزمان به ۲ بیماری
مبتلایان به اختلالات رفتاری احتمالا برخی علائم مرتبط با سایر اختلالات روانی از جمله کمتوجهی- بیشفعالی (ADHD)، افسردگی و اختلالات یادگیری را از خود بروز خواهند داد.
درمان
به منظور معالجه اختلالات رفتاری طیف وسیعی از گزینههای درمانی وجود دارند که بر شخص بیمار و محیط پیرامون وی تاثیر میگذارند. آموزش تکنیکهای مدیریت خشم به فرد کمک میکند تا با احساس عصبانیت شدید مقابله کرده و مانع از بروز رفتارهای پرخاشگرانه شوند. مهارتهای مدیریتی والدین نیز شیوه اعطای پاداش در ازای رفتارهای مثبت را به آنها میآموزد. درمانهای دارویی اختلالات رفتاری شامل داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین (برای کاهش علائم افسردگی) و داروهای تثبیتکننده خلقوخو در بیماران دچار اختلال دو قطبی هستند.